اینروزها حال خوشی ندارم....، رفتن تو خیابون و دیدن صحنه هایی که باور کردنش مشکله حالمو بدتر میکنه...!
یادمه تو روزگار نوجوانی و جوانی ما وقتی این شعار میشنیدیم غرور سرتاپای وجودمان را میگرفت * خواهرم قرمزی خونم به سیاهی چادرت....*
اون غرور بخاطر فطرت پاک و معصومی بودکه در وجودمان قرار داشت. بخاطر عفتی که سرچشمه اش زن مسلمان بود (زن ایرانی).......!
زیاد از آن دوران نمیگذره اما نمیدونم چی شد؟ چه اتفاقی افتاده؟ به کجا کشیده شدیم؟؟؟؟به کجا..
به چه قیمتی...خدایا حالم خراب است...اونوقتا می گفتیم خدایا این شهدا بخاطر ناموس وطن جان خود را فدا کردن، با افتخار می گفتیم.
اما الان....وقتی یاد اون شعار می افتم، از شرم همه وجودم آتیش می گیره. چه زود عفت تبدیل شد به خفت...
حالم بهم میخورده از این همه کثیفی در این کشور....پس کی می آیی آقاجان؟؟؟؟؟
من نمیدونم این مسئولین یا کورند یا خودشون رو زدن به کوری، چطور میشه که سربازای گمنام امام زمان (عج) به سرعت نور تروریست ها رو شناسایی می کنن اما اونوقت نمی تونن جلوی بد حجابی که چه عرض کنم بی حجابی رو بگیرند. یعنی هیچکس نیست که تدبیری بیاندیشه. ما دیگه خسته شدیم حتی اگه بگم خود مردها هم از این فساد و بی بندوباری خسته شدن باورتون نمیشه.
چند شب پیش با خودم فکر میکردم اگه تمام این آدمهایی که عفت و حجابشون رو به تاراج گذاشتند فقط یکبار ، تو حال و هوای شبهای گردان تخریب دوکوهه قرار بگیرن شاید خیلی چیزا تغییر کنه... دلم میسوزه ....فقط میشه گفت : شهدا شرمنده ایم...این راهی که جامعه رفته راهی نبود که شما بخاطرش از جان و مالتان گذشتید. این ایرانی نبود که امام راحل بخاطرش انقلاب کرد...
چرا...؟؟؟ کسی نیست جوابگوی ما باشه....
خدایا چقدر روی این زمین بین اشرف مخلوقاتت غریبی ....
خدایا به دادمان برس...
*پناهم به رحمت توست*